بردیا قصه لشگرکشی اسکندر مقدونی برای فقح سرزمین پارس است که در آن زمان بخش اعظمی از حکمرانی دنیا به دست ایرانیان بود.
یک اکشن ماجراجویی سه بعدی با روندی خطی که حدود سه-چهار ساعت به طول میانجامد. میخواهیم تلاش چندین ساله استودیو سرگرمیهای مهاد را از نظر بگذرانیم و به بررسی اولین بازی بزرگشان برای پلتفرم کامپیوتر بپردازیم.
داستان بردیا
بردیا شخصیتی ساختگی است که در فرع واقعه تاریخی رویارویی سردار سپاه ایرانی، آریوبرزن در برابر هجوم مقدونیها قرار گرفته است. داستان از اینجا شروع میشود که ارتهباذ نامهای را از طرف پدر بردیا (برسام) به او میسپارد که نقشه کامل صحنه رویارویی و هجوم دشمن مقدونی است، تا بردیا این نامه را به دست آریوبرزن برساند. بردیا به شهری میرسد که به دست خائنین دربار افتاده و فرمانده در چنگالشان گرفتار شده. با نجات او و روشن کردن آتشدانهای شهر سعی میکند بقیه را از این اتفاق باخبر کند اما بردیا به دام میافتد و ادامه ماجرا…
میانپردههای روایی داستان به صورت انیمیشنهای دوبعدی و بهتر است بگویم موشنگرافی است. این میانپردهها با صدای دوبلورهای استودیویی جذابتر شدهاند و در کل بار انتقال قصه به مخاطب را به دوش میکشند.
بازی داستان خوبی دارد اما حیف که کوتاه بوده و روایت آن تقریباً منحصر به میانپردهها شده است و درون خود بازی، صحنههای سینمایی و جذابی را شاهد نیستیم.
گیم پلی و مکانیکها
در بازی شمشیر و سپر در اختیار دارید که بیشتر اوقات برای حمله و دفاع مورد استفاده قرار میگیرند.. با سپری کردن مرحله آموزشی، نحوه حرکت کردن، دویدن، پریدن، نشانهروی، پرتاب تیر، حمله، دفاع، تعامل با محیط، حل معما، استفاده از نیروی ویژه و نکات دیگر مورد نیاز را یاد میگیرید تا آماده بازی شوید.
در رابط کاربری بازی گوشه بالای صفحه نقشه کوچک و در سمت دیگر خط سلامتی، نیروی ویژه، قدرت زره و … وجود دارد. تمامی این موارد در ابتدا و در مرحله آموزشی به صورت فشرده و نسبتاً حوصله سربر به بازیکن آموزش داده میشود. بهتر بود حتی بازی با قابلیتهای محدود و رابط کاربری سادهتری آغاز شود و در زمان و مکان مناسب این موارد به مرور فعال و آموزش داده شود. هم تاثیرش بهتر بود هم بازیکن لذت بیشتری میبرد.
مثلاً لازم نبود همه سلاحها و قابلیتها از همان مرحله اول توسط بازیکن امتحان شود. چه بسا اینکار باعث شود به یکباره بازیکن با همه ویژگیهای بازی روبرو شود و در ادامه بجز تغییر فضاها، چیز جدید زیادی برای کشف کردن نداشته باشد. (بجز موارد معدود مثل استفاده از منجنیق در اواسط بازی)
یکی از نکات عجیب بازی کارتها و گنجینههایی است که با گرفتنشان میتوانید به اطلاعات و تصاویری در منوی بازی دسترسی پیدا کنید. از جمله پشت صحنه ساخت بازی، آشنایی با اشیاء دوره هخامنشی و … اما عجیب به این دلیل که برای بار دوم که مراحل بردیا را مجدداً آغاز میکنید همه چیز ریست میشود و این ویژگی به طور کامل در بازی پیادهسازی نشده است.
با گرفتن گویها امتیازی به شما اضافه میشود که گوشه بالای صفحه و در انتهای مراحل نیز نمایش داده میشود. این امتیاز برای ارتقای تجهیزات و قدرت شخصیت کاربرد دارد.
برای احیای سلامتی باید از کوزه تجدید قوا بنوشید که در نوع خود متفاوت و البته کمی توی مخی است. مخصوصاً اگر با یک غول سر و کار داشته باشید و مدام مجبور شوید برای مقابله با او و نباختن، تیردان و سلامتی خود را پر کنید و زره بردیا را ترمیم کنید. اینکار لذت مبارزات را کاهش میدهد و روی اعصاب بازیکن میرود.
سلاحهای بردیا و کنترل بازی
قلاب سنگ یکی از سلاحهای بردیا در بازی است که برای پرتاب از راه دور کاربرد دارد. تیر و کمان نیز سلاح پرکاربرد دیگر بردیا در نبردهای راه دور است. چه در حل معماها، چه ضربه به کوزهها و دشمنان این سلاحها کاربرد دارند. کلید E برای تعامل با محیط استفاده میشود مثلاً برای پر شدن تیردان، باید در محل مورد نظر این کلید را نگه دارید.
دویدن با Shift و پریدن از موانعی مثل نرده با کلید Space است. با Q یا کلیدهای 1، 2 و 3 نیز میتوان بین سلاحها تعویض کرد. در کل کنترل بازی خشک است و بعضی محدودیتها در جاهایی اذیتکننده است. مثل جابجایی در سکوها و مبارزات که اصلاً حس و حال جالبی ندارد و تاریخ گذشته است. (یادآوری اینکه بازی سال 98 منتشر شده)
همانطور که اشاره شد بازی یک اکشن ماجرایی است که ترکیبی از مبارزه و معما، مکانیکهای آن را تشکیل دادهاند. فضای مراحل بسیار محدود بوده و اصلاً گیمرهایی با ذائقه روز را ارضا نمیکند. البته با توجه به گروه سنی مخاطب بازی یعنی نوجوانان حدود 12 سال و با در نظر داشتن امتیاز ایرانی بودن قصه، میتوان با اغماض از این سادگی طراحی چشم پوشی کرد.
ارتقای تجهیزات و قدرت بردیا
در مکانهای خاصی میتوان سلاحها، زره، سپر، خط سلامتی، قدرت، انرژی و … را ارتقا داد. شاید این قابلیت یکی از دلایلی باشد برای دوباره بازی کردن بردیا؛ اما به قدری بازی در دور دوم آسان و بدون چالش میشود که انگیزهای برای تکرار پیدا نمیکنید چراکه حس میکنید همه چیز تکراری است. اما برای همان بار اول این مکانیک میتواند مفید باشد.
صداگذاری و موسیقی
جلوههای صوتی بازی بیکیفیت و بعضاً گوش خراش هستند. به عنوان نمونه صدای حرکت کردن بردیا بیشتر شبیه به یورتمه اسب است. درون مراحل اگر در حال مبارزه باشید یک موسیقی مدام تکرار میشود و در حال عادی ریتم موسیقی تغییر میکند. نکته قابل ذکر، خستهکننده شدن این موسیقیهاست.
صدای دوبلور میانپردهها تنها صدای قابل قبول در بردیا است که آن هم به دلیل نبود تنوع در صداپیشهها و اساساً نبود دیالوگ در بازی، ناقص است. در واقع این خلأ با زیرنویس جبران شده است.
گرافیک
بازی بردیا دارای یک گرافیک بسیار معمولی با انیمیشنهای ابتدایی، خشک و تاریخ گذشته است. نورپردازی و سایهزنی کار نیز چنگی به دل نمیزند. البته چندین سال انتشار این بازی به تعویق افتاد و اگر زودتر منتشر میشد (مثلاً سال 94 یا 95) بعضی موارد قابل اغماض بود.
البته سعی شده تنوع محیط به جذابیت بصری کار بیافزاید که تا حدودی موفق بوده ولی از نظر فنی و جلوههای بصری همه چیز کهنه به نظر میرسد و شما را یاد دوران پلیاستیشن 2 میاندازد.
از معدود ویژگیهای مثبت بردیا در این بخش، استفاده از کتیبههای ایرانی، معماریهای دوران هخامنشی و طراحی لباس شخصیتها بر اساس آن دوران است.
نتیجهگیری
در مجموع بردیا با وجود اینکه بازی پر ایراد و اشکالی نیست؛ ولی حرف چندانی نیز برای گفتن ندارد و در حد قیمتی که دارد به اندازه یک دور بازی کردن میارزد. همه چیز در حد حداقل استانداردهای بازیهای ویدئویی است و در مقایسه با آثار داخلی نیز پیشرفت چندانی نسبت به دوره خودش نداشته است.
اما اگر نوجوانی دارید که میخواهید یک بازی ایرانی کامپیوتری برای او تهیه کنید، فعلاً یکی از گزینههای خوب بازی بردیا است.
میتوانید یک ساعت از گیمپلی بردیا را در بازینگار مشاهده کنید.